پری ها ، دلنوشته های یک دختر دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران
|
|
چند روزی بود که دست و دلم به نوشتن نمی رفت . این دفعه دلیل ننوشتنم ناراحتی و غم بود برای چند روز تعطیلی و نشستن توی خونه و نوشتن عزمم و جمع کرده بودم که روز پنجشنبه خبر فوت مادر دوست و همکارم به دلیل ابتلا به کرونا شوک بزرگی بهم وارد کرد که کل تعطیلات و دمق و پکر بودم. اینکه مادر دوستم دو هفته بیهوش بود و در حالت بیهوشی فوت کرده بود و به خاطر رعایت پروتکل های بهداشتی کسی در مراسم خاکسپاریش نتونست حضور داشته باشه خیلی ناراحتم کرد.حتی نتونستیم برای تسلی دادن به دوستم بریم پیشش و ببینیمش دیروز بچه ها گفتن دوستم امروز میاد سرکار از شب قبل خودمو اماده کرده بودم که وقتی دیدمش گریه نکنم . صبح که اومدم نتونستم خودم و کنترل کنم ، بغلش کردم. نمی دونم چرا این بغل اینقدر توی ابراز و انتقال احساس تاثیر داره ، لعنتی، وقتایی که خوشحالی یا وقتایی که غمگینی یه بغل می تونه تو رو تا عرش ببره یا نگهت داره که سقوط نکنی . به نظر من تنها راهی که می تونی به عزیزی کمک کنی اینه که توی شرایط خوب و بدش کنارش باشی و با بغل کردن حالش و بهتر کنی راستش خودمم حالم بهتر شد و اروم گرفتم. انگار نیاز داشتم از خود دوستم برای اروم شدن کمک بگیرم البته منکر ارامش دوستم نیستم کلا ادم موج مثبتیه . گاهی یه بغل چقدر می تونه به ادم کمک کنه تلاطم این چند روزمو از بین برد. اومدم به دوستم ارامش بدم خودم اروم شدم. روح مادرش شاد برچسبها: کرونا بغل مادر پروتکل [ دو شنبه 28 مهر 1399
] [ ] [ پری ها ] روزهایی که چیزی به ذهنم نمی رسه برای نوشتن، به این فکر میکنم که چرا یک وقتهایی می تونم روی موضوعی تمرکز کنم و بنویسم و بعضی وقتها نمی شه. این چند روز درگیر یه سری کارها بودم که کلا اجازه نداد به نوشتن فکر کنم . الان هم تقریبا نیم ساعتی هست که صفحه وورد بازه و من به صفحه سفیدش خیره شدم و دنبال کلمات مناسب می گردم ولی انگار کلمات مناسب رفتن تعطیلی اخر هفته . داشتم فکر می کردم که بوی رنگ و صدای اسپری رنگ شنیدم. رفتم حیاط ببینم سر و صداها برای چیه. دیدم نادر با اسپری رنگ جلوی در حیاط و خط کشیده و برای کسانی که میخواهند وارد حیاط بشوند مرز مشخص کرده که تا همون محدوده وارد بشوند . یعنی شامل حال ما که از بیرون وارد خونه می شویم هم هست. کفشها را باید داخل محدوده خط کشی در بیاوریم و با دمپایی که کناری گذاشته بریم و ظرف ضدعفونی و برداریم . یعنی اخر رعایت کردن پروتکل بهداشتی در خانه ما رعایت می شود. گذشته از این ماشین نازنینم که الان چند ماهی میشه که هر شب باید کامل شسته و ضدعفونی بشه بعد وارد حیاط بشود. بیچاره دخترم رنگ به روش نمونده . این هم از شرایطی که کرونا برای ما فراهم کرده . خلاصه که با این وسواسی که ما پیدا کردیم به سلامتی و میمنت اگر کرونا رختشو جمع کرد رفت ما چطور می خواهیم به زندگی عادی برگردیم. امروز داشتم فیلم نگاه می کردم توی فیلم روبوسی چندتا دوست و نشون میداد یهو دلم برای روبوسی و بغل کردن دوستام تنگ شد، الان چندین ماه هست که حتی با هم دست هم ندادیم چه برسه به بغل کردن و روبوسی . قبلنا این برخوردا چقدر عادی بود و حالا برامون دست نیافتنی و دوررررر شده . حالا باید حتی از نزدکترین دوستت دور باشی و فاصله بگیری . سر شب داشتم با دوستم توی واتساپ حرف می زدم بهش گفتم چقدر دلم براش تنگ شده خندید گفت مگه هر روز منو نمی بینی ؟ گفتم، اره ولی انگار تو توی یک سلول هستی و من هم سلول کناریت نمی تونم حتی باهات شوخی کنم و غلغلکت بدم . آخه خیلی غلغلکی هستش و نقطه ضعفشه و بهانه ای برای من که اذیتش کنم . تا یک سال پیش حتی این کار برام دور و دست نیافتنی نبود، ولی حالا خنده دار و گریه دار شده . توی این شرایط فقط می تونیم بگیم امیدواریم به خیر بگذره ، فقط همین ... فردا اولین کاری که می کنم به دوستام می گم که دوستشون دارم و اینکه چقدر دلم براشون تنگ شده و اینکه خوشحالم که سلامت هستن . همینکه سالم هستن برام کافیه . برچسبها: دلتنگی پروتکل کرونا ضدعفونی روبوسی سلول غلغلک دوست داشتن [ جمعه 27 تير 1399
] [ ] [ پری ها ]
|
[ سایت پول یابی : کارآفرینی , کسب درآمد خانگی , بازاریابی ] [ Weblog Themes By : poolyabi]
| |